کار شگفت انگیز مورچه ها در عمل قطع اعضا و ضدعفونی زخم های یکدیگر + فیلم

در مطالعه جدیدی که توسط دکتر اریک فرانک، اکولوژیست رفتاری از دانشگاه وورزبورگ آلمان انجام شد، توانایی شگفت انگیز مورچه ها در انجام عملیات نجات در سایر اندام ها کشف شد. این تحقیق نشان می دهد که مورچه ها می توانند با تشخیص عفونت ها و انجام اقدامات درمانی مناسب جان همنوعان خود را نجات دهند.

محققان با مطالعه مورچه‌های نجار فلوریدا (Camponotus floridanus) در آزمایشگاه‌های دانشگاه لوزان سوئیس، رفتار این حشرات را پس از آسیب به پای راست برخی از آنها بررسی کردند. نتایج نشان داد که مورچه های سالم از دو طریق به همتایان آسیب دیده خود کمک کردند: تمیز ، زخم با دهان یا بریدن کل اندام.

نکته جالب این است که مورچه ها نوع آسیب را ارزیابی کرده و مانند پزشک متخصص روش درمانی مناسب را انتخاب می کنند. اگر ران آسیب دیده باشد، قطع می کنند، اما اگر ساق پا آسیب دیده باشد، فقط زخم را تمیز می کنند. این مداخلات به طور قابل توجهی میزان بقای مورچه های آلوده را افزایش می دهد. میزان موفقیت در قطع عضو حدود 95-90 درصد و در دبریدمان زخم حدود 75 درصد است در حالی که بدون مداخله این میزان در آسیب های ران به کمتر از 40 درصد و در آسیب های ساق 15 درصد کاهش می یابد.

محققان بر این باورند که این رفتار درمانی با خطر عفونت از محل زخم مرتبط است. سی تی اسکن نشان می دهد که ران بیشتر از بافت ماهیچه ای تشکیل شده است و نقش مهمی در پمپاژ خون به بقیه بدن دارد، بنابراین خطر ابتلا به عفونت کشنده بیشتر از آسیب دیدگی ران است.

اگرچه مورچه ها اغلب به عنوان باهوش ترین حشرات در نظر گرفته می شوند، اما محققان بر این باورند که توانایی کمک به لانه یک رفتار ذاتی است، نه یک رفتار آموخته شده. دکتر لوران کلر از دانشگاه لوزان می گوید: رفتار مورچه ها با افزایش سن تغییر می کند، اما شواهد کمی از یادگیری وجود دارد.

این مطالعه نشان می دهد که مورچه های نجار فلوریدا تنها با استفاده از روش های مکانیکی و بدون استفاده از غدد خاص قادر به درمان جفت خود هستند. دکتر فرانک تأیید می کند: “این در قلمرو حیوانات رخ می دهد، و این تنها موردی است که در آن یک عضو پیچیده و سیستماتیک یک ارگانیسم توسط یکی دیگر از گونه های آن قطع می شود.”

منبع: https://digiato.com/tech/video-ants-amputations-nestmates

چرا غرق ، یک ناو هواپیمابر دشوار است؟

اگر یک تکه فولاد را بردارید و آن را در آب بیندازید، ممکن است متوجه شوید که خیلی سریع فرو می‌رود. بنابراین این سوال مطرح می شود: یک ناو هواپیمابر ساخته شده از حدود 100000 تن فولاد چگونه می تواند روی آب بماند؟ پاسخ ساده این است که یک ناو هواپیمابر از همان اصول هر کشتی دیگری برای زنده ماندن استفاده می کند.

چرا غرق ، یک ناو هواپیمابر دشوار است؟

مهندسان نه تنها این کشتی‌های بزرگ را طوری طراحی می‌کنند که روی آب بمانند، بلکه آنقدر خوب این کار را انجام می‌دهند که غرق ، آنها با روش‌های مرسوم تقریباً غیرممکن است. شما می توانید یک ناو هواپیمابر را با موشک و مین های دریایی هدف قرار دهید و باز هم این کشتی عظیم را غرق نکنید. اما این در صورتی است که حتی بتوانید به بدنه یک ناو هواپیمابر ضربه مستقیم بخورید، زیرا اکنون می دانیم که ناوها هرگز به تنهایی عمل نمی کنند، به این معنی که شانس حمله به ناو هواپیمابر برای هدف قرار دادن آن بسیار کم است. این کشتی‌های بزرگ اغلب بخشی از ناوگان حمله بزرگ‌تر را تشکیل می‌دهند، کشتی‌های دیگر را اسکورت می‌کنند و تهدیدات را رهگیری می‌کنند، همچنین هواپیماهایی که می‌توانند از عرشه‌شان پرواز کنند.

ناوهای هواپیمابر به غیر از غرق نشدن، قطعاً کارکردهای دیگری نیز دارند. این مرکز به عنوان یک مرکز فرماندهی در طول عملیات دریایی یا زمینی نزدیک به ساحل، یک پایگاه هوایی متحرک و خانه هزاران نفر از پرسنل نیروی دریایی خدمت می کند. این کشتی ها همچنین می توانند مدت زیادی در دریا بمانند در حالی که غذا با هواپیما به آنها منتقل می شود و تمام شدن سوخت مشکلی برای کشتی های هسته ای ایجاد نمی کند. حتی کشتی های دیزلی می توانند برای مدت طولانی بدون سوخت گیری حرکت کنند. اما اینها همه ویژگی های پیچیده تر ناوهای هواپیمابر هستند. در اینجا جزئیات عملکرد اصلی یک ناو هواپیمابر آورده شده است: نحوه شناور شدن آن.

چرا غرق ، یک ناو هواپیمابر دشوار است؟

اگرچه ناوهای هواپیمابر مدرن هستند، اما علم پشت سرپا نگه داشتن آنها قدیمی است

دلیل اینکه ناوهای هواپیمابر مانند قطعات فلزی غرق نمی شوند به دلیل جنبه ای از علم باستان است که توسط مردی که در سال 212 قبل از میلاد درگذشت کشف شد: ارشمیدس و به اصطلاح اصل ارشمیدس. یکی از اکتشافات این فیلسوف یونان باستان توضیح می دهد که چگونه نیرویی که بر جسمی که در یک مایع قرار می گیرد، برابر با مقدار مایعی است که جابجا می کند. نیرویی که ارشمیدس توصیف می کند در تقابل با گرانش زمین عمل می کند، نیرویی که همه چیز را در این سیاره به سمت مرکز زمین می کشد. اگر نیروی ناشی از حرکت آب بیشتر از گرانش باشد، جسم شناور می ماند. این به عنوان شناور شناخته می شود و اجسامی که مایع کافی را برای شناور ماندن جابه جا می کنند معمولاً به عنوان شناور شناخته می شوند. تفاوت نیروها همچنین به تثبیت کشتی، حفظ تعادل آن و جلوگیری از واژگونی آن در آب کمک می کند.

برخی از چیزها، مانند انواع خاصی از چوب، به طور طبیعی شناور می شوند زیرا چگالی کمتری نسبت به آب دارند. بنابراین هنگامی که چنین اجسامی در یک مایع قرار می گیرند، به طور طبیعی می توانند مایع بیشتری را نسبت به وزن خود جابه جا کنند. سایرین، مانند کشتی‌ها، باید به روشی خاص ساخته می‌شدند تا همان اثر را ایجاد کنند. اجسامی نیز وجود دارند که می توانند سطح شناوری خود را هنگام حرکت تنظیم کنند. یک زیردریایی مثال خوبی است، زمانی که نیاز به شیرجه زدن در آب داشته باشد، شناور کمتری خواهد داشت، اما اگر نیاز به بیرون آمدن به سطح آب داشته باشد، طوری طراحی شده است که از طریق مخزن بالایی یا شناوری شناور شود و می تواند بیشتر شود. شناور

چرا غرق ، یک ناو هواپیمابر دشوار است؟

شکل کشتی مهم است

در تئوری، شما می توانید هر ماده ای را که می خواهید بردارید و آن را شناور کنید. فولاد بسیار متراکم است، اما چیزی مانند سرب یا اورانیوم می تواند شناور باشد اگر کشتی شما به درستی شکل بگیرد. ترفند این است که قطعات بسیار متراکم کشتی، فولادی که از آن ساخته شده است، با چیزی که چگالی کمتری دارد، مانند هوا، متعادل کنید. اگر اندازه یک ناو هواپیمابر زیر آب را بگیرید و آن را با آب پر کنید، وزن آن بسیار بیشتر از فلزی است که ناو هواپیمابر از آن ساخته شده است.

در حالی که شناور ماندن بدون شک مهم ترین عملکردی است که یک کشتی می تواند انجام دهد، اما به گونه ای طراحی نشده است که کاملا غرق نشدنی باشد. کشتی ها باید به طور موثر در آب نفوذ کنند و به جلو حرکت کنند، بنابراین فاسیاهای آنها برای کاهش مقاومت در برابر آب باریک می شوند. ناو هواپیمابر نیز عملکرد خاصی دارد. همانطور که از نام آن پیداست، یک ناو هواپیمابر برای حمل، پرتاب و فرود هواپیما طراحی شده است – بنابراین دارای یک عرشه مسطح بزرگ با یک یا چند باند روی عرشه است. فراتر از ویژگی‌های شبه پایگاه هوایی، یک ناو هواپیمابر اساساً یک شهر شناور است و باید در طول یک ماموریت طولانی مدت میزبان هزاران نفر از پرسنل نیروی دریایی باشد. بنابراین انتظار داشته باشید که تجهیزات پذیرایی، خدمات پزشکی، سرگرمی، خواب، و بسیاری از عملکردهای دیگر طراحی شده اند تا همه افراد حاضر در هواپیما را تا حد امکان کارآمد کنند.

چرا غرق ، یک ناو هواپیمابر دشوار است؟

غرق ، ناوهای هواپیمابر بسیار دشوار است

ناوهای هواپیمابر مدرن به سختی غرق می شوند. اما اگرچه این کشتی‌ها معمولاً با ناوگان کوچکی سفر می‌کنند، اما نمی‌توانید تضمین کنید که کشتی از حمله دشمن کاملاً در امان خواهد بود. با این حال، اگر موشکی به کشتی اصابت کند، احتمال زیادی وجود دارد که کشتی شناور بماند. در واقع، نیروی دریایی ایالات متحده هفته ها تلاش کرد تا یکی از ناوهای هواپیمابر قدیمی خود را غرق کند و به طرز بدی شکست خورد. USS America یک ناو هواپیمابر کلاس Kitty Hawk است که در اواسط دهه 1970 به فضا پرتاب شد. پس از بازنشستگی در سال 2005، نیروی دریایی تصمیم گرفت تا میزان آسیب را آزمایش کند. به نظر می رسد پاسخ این است که این کشتی می تواند هر چیزی را که بزرگترین نیروی دریایی جهان می تواند به سمت آن پرتاب کند و کمی بیشتر از آن کنترل کند. این کشتی در نهایت به قعر دریا فرستاده شد و با قرار دادن مواد منفجره در داخل آن غرق شد. این رویکرد باید اجرا می شد زیرا حملات از خارج کاملاً بی فایده بود.

ناو هواپیمابر USS America ظاهر زرهی ضخیم نداشت، اما نسبت به مهاجمان خود برتری هایی داشت. اولی یک بدنه دو لایه بود که به این معنی بود که مقدار زیادی از مهمات مورد استفاده بدون نفوذ کامل به کشتی منفجر می شد. میزان تکه تکه شدن فضای درون کشتی نیز تحمل آن را افزایش داد. هر چیزی که به سمت کشتی شلیک می شود باید قبل از آسیب رساندن به بخش مهمی از کشتی از چندین لایه فولادی با فاصله عبور کند. این تقسیم همچنین به این معنی است که کشتی ممکن است قبل از غرق شدن آسیب زیادی ببیند. با تمام آنچه گفته شد، این کشتی دوران جنگ ویتنام بسیار بزرگ بود – بسیار بزرگتر از کشتی های مورد استفاده در جنگ جهانی دوم. یک کشتی بزرگتر آب بیشتری را جابجا می کند و هر چه آب بیشتری جابجا شود، غرق شدن آن دشوارتر می شود.

منبع: https://digiato.com/tech/how-aircraft-carriers-stay-afloat

نگاهی به هزینه های دفاعی اعضای غیر آمریکایی ناتو از سال 2012 تا 2024 + نمودار

اعضای غیرآمریکایی سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) با تشدید تنش ها پس از حمله روسیه به اوکراین در سال 2022، هزینه های دفاعی خود را افزایش داده اند. نمودار زیر درصد تغییر سالانه هزینه های دفاعی در بین اعضای ناتو (به استثنای ایالات متحده) را نشان می دهد. 2012 به صورت واقعی

افزایش هزینه های دفاعی توسط اعضای غیر آمریکایی ناتو

اعضای ناتو در دو سال گذشته هزینه های دفاعی خود را به میزان قابل توجهی افزایش داده اند، شاید به دلیل درگیری های جاری در اوکراین و اخیراً در اسرائیل.

23 عضو از 32 عضو ناتو در حال حاضر متعهد به حداقل هزینه دفاعی سالانه 2 درصد از تولید ناخالص داخلی کشورهای عضو ناتو هستند. این میزان در مقایسه با 10 کشور عضو در سال 2023 به طور قابل توجهی افزایش یافته است.

بیشتر این هزینه ها برای تامین مالی نیروها خواهد بود. همچنین شامل پرداخت حقوق بازنشستگی، هزینه های عملیات های حفظ صلح و بشردوستانه و سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه است.

علیرغم رشد هزینه های اعضای غیرآمریکایی، ایالات متحده همچنان بزرگترین کمک کننده به بودجه ناتو است. در سال 2023، ایالات متحده 860 میلیارد دلار برای کشورهای عضو OIC هزینه خواهد کرد که 68 درصد از کل هزینه ها را تشکیل می دهد. این میزان بیش از 10 برابر کشور دوم یعنی آلمان است.

منبع: https://digiato.com/tech/the-defense-spending-of-non-u-s-nato-members-2012-2024

بهترین فیلم های جنگی آسیایی

بهترین فیلم های جنگی سینمای آسیا

  • خط مرزی شمالی (2015)
  • لاکشیا (2004)
  • آیلا: دختر جنگ (2017)
  • ژنرال لونا (2015)
  • عملیات دریای سرخ (2018)
  • ژنرال پابرهنه (1983)
  • مغول ها (2007)
  • زیر سایه (2016)
  • کودکی ایوان (1962)
  • قبر ، شب تاب (1988)

آسیا از نظر مساحت بزرگ ترین قاره روی زمین است و در طول تاریخ بشر شاهد ظهور و سقوط امپراتوری های بسیاری بوده است. طبیعتاً این قاره نیز سهم خود را از درگیری های نظامی به خود دیده است. وقتی بسیاری از مردم اصطلاح “آسیایی” را می شنوند، تمایل به “آسیای شرقی” دارند و کشورهایی مانند چین و ژاپن به ذهنشان خطور می کند. با این حال، آسیا مکانی بسیار متنوع و جالب با فرهنگ های مختلف و متنوع است. فراموش نکنید که کشورهایی مانند هند، ترکیه و بخشی از روسیه نیز جزو آسیا هستند.

مانند هر کشور دیگری، بسیاری از کشورهای آسیایی فیلم‌های زیادی تولید می‌کنند که بسیاری از آنها فیلم‌های جنگی هستند، فیلم‌هایی درباره درگیری‌های مختلفی که این کشورهای خاص در دوران حکومت خود با آن‌ها مواجه بودند. لازم به ذکر است که فیلم های جنگی فوق العاده و بی نقصی مانند نامه هایی از ایوو جیما (2007) این فیلم از نظر فنی یک فیلم جنگی آسیایی نیست، زیرا با وجود اینکه به زبان ژاپنی است، توسط آمریکایی ها برای تماشاگران آمریکایی ساخته شده است. اما این ما را ناامید نمی کند زیرا برخی از فیلم های جنگی آسیایی تولید شده در کشورهای این قاره دست کمی از این فیلم شگفت انگیز و تأثیرگذار ندارند. این شما هستید و بهترین فیلم های جنگی سینمای آسیا!

10- خط مرزی شمالی (2015)

فیلم جنگی خط مرز شمالی این نبرد از کره جنوبی می آید و داستان نبرد دوم یونپیونگ در سال 2002 را روایت می کند. این نبرد دریایی نتیجه تنش های بین کره شمالی و کره جنوبی بود که از زمان جنگ کره در دهه 1950 آغاز شد. در نزدیکی جزیره مورد مناقشه یونپیونگ، قایق های گشتی کره شمالی از مرز دریایی عبور می کنند که باعث درگیری در دریا بین دو طرف شد که در آن 19 نفر کشته شدند.

این فیلم داستان واقعی ملوانان کره جنوبی را دنبال می کند که برای دفاع از مرزهای کشورشان در برابر دولت دیکتاتوری در شمال می جنگند. این شامل بسیاری از بازیگران معروف کره ای مانند جین جو، لی هیون وو و کیم مو یول است. خط مرز شمالی این فیلم به خاطر نمایش قهرمانانه‌اش از سربازان کره‌جنوبی مورد تحسین قرار گرفت، به طوری که لی میونگ‌باک، رئیس‌جمهور سابق کره‌جنوبی، آن را برای مشاهده توصیه کرد. لی هیون وو نیز برای این فیلم دو جایزه گرفت. کسانی که از فیلم های جنگ دریایی استقبال می کنند، مطمئناً از این موضوع قدردانی خواهند کرد خط مرز شمالی ما لذت خواهیم برد

بهترین فیلم های جنگی آسیایی

9- لاکشیا (2004)

هند معمولا به خاطر تولید موزیکال های سبک و سرگرم کننده بالیوود معروف است، اما صنعت فیلم هند توانایی خیلی بیشتر از این را دارد. این در رابطه با فیلم جنگی است لاکشیا درست است که این یک درام جنگی موزیکال هندی است و وقایع آن حول محور کاران شارجیل (هریتیک روشن)، یک جوان سرگردان بدون هدف و بدون جاه طلبی در زندگی می چرخد. به طور تصادفی، او تصمیم می گیرد به ارتش بپیوندد، تغییر سبک زندگی که به او چیزهای زیادی در مورد احترام و انضباط می آموزد.

20 سال پس از انتشار لاکشیا این فیلم جایگاه یک فیلم کلاسیک کالت را پیدا کرده و سه جایزه در کشور خود کسب کرده است. داستان این فیلم در جریان جنگ کارگیل 1999 می گذرد و به موضوعات مهم همراه با موسیقی متن منحصر به فرد، غم انگیز و انقلابی می پردازد. داستان لاکشیا گاهی خشن و پرتنش است، اما در کل حس خوبی به مخاطب می دهد که در این ژانر جنگی نادر است. طرفداران بالیوود قطعا این فیلم را از دست ندهند. با وجود سبک غیر متعارف آن، طرفداران فیلم های جنگی بدون شک از لاکشیا لذت خواهند برد، به خصوص اگر به دنبال تجربه چیزی متفاوت در سینمای هند هستند.

بهترین فیلم های جنگی آسیایی

8- آیلا: دختر جنگ (2017)

آیلا: دختر جنگ این یک پروژه سینمایی مشترک بین کره جنوبی و ترکیه است که در طول جنگ کره در دهه 1950 اتفاق می افتد و طی آن نیروهای ترکیه مداخله کردند. یک سرباز ، به نام سلیمان به شبه جزیره کره فرستاده می شود و با یک دختر کره ای یتیم به نام آیلا (لی کیونگ جین) آشنا می شود. اگرچه یک مانع زبانی بسیار قابل درک بین آن دو وجود دارد و هیچ یک نمی توانند کلمه ای را که دیگری می گوید درک کنند، پیوند پدر و دختری بین آن دو شکل می گیرد زیرا سلیمان سعی می کند دختر کوچک را به امنیت برساند.

آیلا: دختر جنگ این فیلم برای جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان انتخاب شد، اما متاسفانه در انتخاب نهایی نامزدهای این بخش قرار نگرفت. واقعاً مایه شرمساری است زیرا این فیلم واقعاً تأثیرگذار بود و حتی بر اساس اتفاقات واقعی ساخته شده بود. این فیلم به بررسی رابطه بین دو شخصیت اصلی می پردازد، با لحن های احساسی و قلبی که ناگهان با پایان تلخ و شیرین از بین می رود و مطمئناً اشک هر کسی را در می آورد. آیلا: دختر جنگ این یک تصویر دقیق از پیامدهای جنگ از منظر دیگری است.

بهترین فیلم های جنگی آسیایی

7- ژنرال لونا (2015)

پسندیدن آیلا: دختر جنگهنرال لونا نیز به عنوان بهترین فیلم خارجی زبان برای جایزه اسکار انتخاب شد، اما در میان نامزدهای نهایی قرار نگرفت. داستان فیلم در طول جنگ فیلیپین و آمریکا در پایان قرن بیستم می گذرد و ژنرال لونا با بازی جان آرسیلا روایت می شود. با بازیگران عالی و کیفیت عالی، این فیلم به عنوان یک فیلم مستقل با بودجه کم دیده نمی شود، با این حال چنین است. اما با کمک فیلیپینی هایی که این فیلم را توصیه کردند، توانست به فروش خوبی دست پیدا کند.

فیلم جنگی Heneral Luna تصویری واقع گرایانه و دوست داشتنی از یک شخصیت قابل توجه در لحظه ای از تاریخ فیلیپین است. این فیلم نشان دهنده پیشرفتی در سینمای فیلیپین بود و یکی از اولین فیلم های مهم این کشور بود که به موفقیت بین المللی دست یافت. مورخان نیز از طرفداران این فیلم بوده‌اند و خاطرنشان می‌کنند که تصویر آرسیلا از ژنرال و وقایع فیلم تقریباً مشابه نحوه وقوع آنها است. علاوه بر این، هنرال لونا بیش از دوازده جایزه را به صورت محلی برنده شده است و جایگاه فرقه او در طول سال ها افزایش یافته است.

بهترین فیلم های جنگی آسیایی

6- عملیات دریای سرخ (2018)

عملیات دریای سرخ این اقدام در طول جنگ داخلی یمن در سال 2015 انجام شد، جایی که ارتش چین برای تخلیه 600 شهروند چینی از منطقه مداخله کرد زیرا اوضاع سیاسی یمن از کنترل خارج شد. این فیلم به عنوان منتخب کشور در بخش بهترین فیلم خارجی در اسکار انتخاب شد، اما در میان نامزدهای نهایی قرار نگرفت. عملیات دریای سرخ اگرچه در اسکار عملکرد خوبی نداشت، اما فیلمی عالی با اکشن‌های پرتنش دوران جنگ است که طرفداران این ژانر عاشق آن هستند.

این فیلم برنده جوایز متعددی در سینمای چین شد و نامزد چندین جایزه دیگر، نه تنها در داخل بلکه در سطح بین‌المللی شد و به اندازه‌ای موفق بود که در آمریکا و کانادا اکران شد. این فیلم نه تنها خشن و تکان دهنده است، بلکه یک اکشن مهیج نیز هست که برای طرفداران ژانر جنگی بسیار جذاب خواهد بود. در واقع صحنه نبرد تانک به دلیل خوب بودنش در اینترنت پخش شد. عملیات دریای سرخ این قطعاً فیلمی است که هر طرفدار ژانر جنگی از آن استقبال خواهد کرد.

بهترین فیلم های جنگی آسیایی

5- ژنرال پابرهنه (1983)

کوتوله پابرهنه شاید به خاطر انیمیشن است و به نظر می رسد که برای بچه ها در نظر گرفته شده است، اما اشتباه نکنید. به هیچ وجه، این انیمه برای بزرگسالان داستان پسر جوانی به نام جین را دنبال می کند که در طول جنگ جهانی دوم در هیروشیما زندگی می کند. مخاطب از همان ابتدا با شناخت موقعیت و فضای داستان احساس ترس و وحشت می کند. اندکی پس از شروع فیلم، همانطور که انتظار می رفت، اولین بمب اتمی روی شهر پرتاب می شود و لحظه ای که این اتفاق می افتد کاملاً وحشتناک است، صحنه ای با رئالیسم تکان دهنده فیلمبرداری شده که از انیمیشن نهایت بهره را می برد.

این فیلم زنده ماندن و زنده ماندن جین از انفجار اتمی، مبارزه آسیب زا او برای یافتن خانواده، خانه اش و بقای کلی در خرابه های شهرش را به تصویر می کشد. اگرچه Genefoot Gen قدرتمند، غم‌انگیز و تکان‌دهنده است، اما اغلب در بین بهترین انیمه‌های تمام دوران قرار نمی‌گیرد، اما شاید ارزش بازبینی را داشته باشد. این فیلم با تصاویر وحشتناکی از خشونت که تا مدت ها در اذهان عمومی نقش بسته است، به شدت تکان دهنده است. ضمن اینکه هنر این انیمه نیز زیباست و این فیلم اثری قابل تامل است که ارزش دیدن هر ثانیه از وقت شما را دارد.

بهترین فیلم های جنگی آسیایی

4- مغولی (2007)

مغولی این فیلم حول محور ظهور یکی از قدرتمندترین حاکمانی است که تاریخ بشر تا به حال به خود دیده است: چنگیز خان. در این فیلم، خان نقش تادانوبو آسانو را بازی می‌کند، جایی که زندگی اولیه‌اش قبل از فتح جهان روی پرده در مقابل چشمان تماشاگر آشکار می‌شود. این فیلم عمدتاً در قرون وسطی اتفاق می‌افتد، پرتره‌ای دراماتیک از این جنگ‌سالار مغولی را به تصویر می‌کشد که از زندان فرار می‌کند و به یکی از مخوف‌ترین ظالمان جهان تبدیل می‌شود.

چیزی برای همه سلیقه‌ها در اینجا وجود دارد – عاشقانه، درام و البته اکشن وحشیانه و خونین زیادی برای تماشاگران وجود دارد. اگرچه این فیلم در مورد دقت تاریخی آزادی‌های هنری زیادی می‌گیرد، اما Mongol یک مطالعه شخصیتی ارزشمند درباره یکی از مخوف‌ترین رهبران نظامی تاریخ است که در کمال تعجب موضوع فیلم یا سریال زیادی نبوده است.

بهترین فیلم های جنگی آسیایی

3- Under the Shadow (2016)

زیر سایه این یک جواهر جنگ و وحشت ایرانی است که داستان آن در دوران جنگ شهری در اواسط دهه هشتاد و در زمان جنگ ایران و عراق اتفاق می افتد. در جریان حملات هوایی که ادامه دارد، مادری وحشت زده به نام شیدا (نرگس رشیدی) مجبور می شود به همراه دخترش درسا (آوین منشادی) تا پایان بمباران منتظر بماند. در حین بمباران، درسا با پسر جوانی آشنا می شود که افسانه جن ها را که اکثراً موجودات شیطانی جهان اسلام هستند برای او تعریف می کند. طولی نکشید که جن ظاهر شد و شروع به ترساندن شیده و درسا کرد.

اشتباه نکنید، این یک فیلم ترسناک ساده نیست. با وجود کلیشه ها، زیر سایه فیلمی قابل تامل و تکان دهنده است که مخاطب را به شدت با این سوال مواجه می کند که آیا روح واقعی است یا نه. یا دیدن جن فقط یک توهم ناشی از موارد شدید PTSD است؟ آن وقت آیا حضور جن تهدیدی بزرگتر از خود جنگ است؟ زیر سایه این فیلم تقریباً از هر نظر عالی است و روزها یا حتی هفته ها پس از تماشای آن با تماشاگران خواهد ماند.

بهترین فیلم های جنگی آسیایی

2- کودکی ایوان (1962)

کودکی ایوان که در برخی از کشورها با نام من ایوان هستم یا اسم من ایوان است این فیلم که به نام دیگر نیز شناخته می شود، فیلمی است که از کشور بین قاره ای روسیه می آید که بخشی از اروپای شرقی و تمام شمال آسیا را پوشش می دهد. در این فیلم با موضوع جنگ جهانی دوم، نیکولای بورلیایف در نقش ایوان، پسر نوجوانی که در اثر تهاجم آلمان به اتحاد جماهیر شوروی یتیم شده، بازی می‌کند. پس از یافتن توسط سربازان شوروی، او پیشنهاد می کند که با جاسوسی از آلمان ها در جنگ شوروی کمک کند که قابل قبول است.

این فیلم اولین فیلم بلند سینمایی آندری تارکوفسکی است که شاهکارهای درخشان سینمایی زیادی ارائه کرد. اما هرگز باور نمی کنید که این اولین فیلم او باشد زیرا تمام کیفیت و اشتیاق یک کارگردان باتجربه را دارد. این فیلم به دلیل به تصویر کشیدن نبرد گرافیکی بین بی گناهی و جنگ مورد ستایش قرار گرفت، زیرا یک پسر نوجوان ناامیدانه سعی می کند آنچه را که از دوران کودکی اش باقی مانده است حفظ کند، حتی وقتی جنگ او را مجبور به بزرگ شدن می کند. کودکی ایوان یک تجربه پویا، چالش برانگیز و اغلب تکان دهنده، فیلمی عالی است که هر علاقه مند به جنگ جهانی دوم باید آن را ببیند.

بهترین فیلم های جنگی آسیایی

1- قبر ، شب تاب (1988)

Grave of the Fireflies فیلمی است که بینندگان خود را برای همیشه تغییر خواهد داد. این انیمه پس از بمباران آمریکایی ها در ژاپن اتفاق می افتد و داستان دو کودک ژاپنی را دنبال می کند که در یک شهر جنگ زده در ژاپن تنها می مانند و در اثر بمباران آمریکایی ها یتیم می شوند و باید سعی کنند نیازهای غذایی خود را برآورده کنند. این فیلم که توسط استودیو گیبلی تهیه شده است، یکی از تاریک ترین و آزاردهنده ترین فیلم هایی است که این استودیو تا به حال تولید کرده است.

این فیلم در تلاش خود برای نشان دادن میزان رنج مردم بی گناه در زمان جنگ، به ویژه کودکان، از هیچ تصویر وحشتناکی دریغ نمی کند. صادقانه، گورستان ، شب تاب این فیلم بسیار ناامیدکننده است و اگرچه تقریباً بی نقص است، اما فیلمی نیست که تماشاگران از تماشای آن «لذت ببرند» زیرا با سکانس های ویرانگر بی وقفه مخاطب را تحت طلسم احساسی خود قرار می دهد. بینندگان ممکن است فقط یک بار بخواهند این فیلم را تماشا کنند، اما این یک تماشا ضروری است. کمتر از یک فیلم جنگی گورستان ، شب تاب تاثیرگذار باشید.

منبع: https://digiato.com/tech/best-asian-war-movies

تانک های با طراحی سه توپ در حال بازگشت به عرصه جنگ

در دنیای بازی‌های ویدیویی، هیچ چیزی به اندازه اضافه ، یک توپ دیگر به بالای بدنه آن، یک تانک با یک توپ بزرگ را بهبود نمی‌بخشد. چه یک تانک جنگی خیالی Leman Russ، چه M3 Lee تاریخی در یک بازی واقع گرایانه تر مانند Steel Panthers، سخت است رد کنیم که دو شلیک بهتر از یک شلیک نیست. اما در حالی که اکثر تانک ها مسلسل هایی دارند که مکمل توپ های اصلی شان هستند، تجربه تاریخی نشان داده است که داشتن چندین توپ (سلاح هایی که گلوله هایی با قطر ۲۰ میلی متر یا بزرگتر شلیک می کنند) دارای کاستی های عمده ای است.

اما این مانع از تلاش مهندسان برای انجام چنین کاری نشده است. در واقع، در سال ۱۹۱۶، اولین تانکی که وارد میدان نبرد شد، تانک لوزی شکل Mark I ساخت بریتانیا بود. این تانک به دو توپ دریایی ۶ پوندی (۵۷ میلی‌متری) Hotchkiss در سکوی بیرون زده چرخان کناری مجهز بود و با سه مسلسل Vickers در پیکربندی «مذکر» (male) تقویت می شد (در نسخه «مونث» این تانک تنها از مسلسل استفاده شده بود).

تانک Mark I ساخت بریتانیا در دوران جنگ جهانی اول. محدودیت اصلی برجک های توپ دو طرف آن این بود که به ندرت می توانستند به طور همزمان با دشمن درگیر شوند.

Mark I محصول تصمیم کمیته محرمانه لندشیپ بریتانیا بود که نخست وزیر آینده وینستون چرچیل را نیز شامل می شد. این کمیته بعداً به کمیته تامین تانک تغییر نام داد، اما نام اصلی این کمیته و منشأ آن در نیروی دریایی سلطنتی به هدف آن اشاره می کرد که ساخت یک «زره پوش زمینی» ۱۰۰۰ یا ۳۰۰ تنی با چندین برجک بود. در نهایت، محدودیت‌های مهندسی این کمیته را مجبور کرد تا به Mark I با وزن تنها ۳۱ تن راضی شود، که به سختی می‌توانست به سرعت بسیار کند ۶ کیلومتر در ساعت در جاده دست یابد.

با وجود انقلابی بودن این تانک، پیکربندی Mark I – و جانشینان و رقبایی مانند Mark IV بریتانیایی، Schneider CA فرانسوی و A7V آلمانی – همگی یک مشکل مشترک داشتند: عدم توانایی داشتن توپ هایی نصب شده روی بدنه که نمی توانستند همزمان به سمت یک هدف نشانه بروند. بنابراین، این تانک کوچک و سبک ۶.۵ تنی FT-17 فرانسوی -که به تولید انبوه رسید- بود، که با برجک توپ کاملاً چرخشی خود به الگوی تقریباً تمام تانک هایی تبدیل شده که بعد از آن طراحی و ساخته شدند.

نیروهای آمریکایی سوار بر تانک های FT-17 در جنگل آرگون در سپتامبر ۱۹۱۸ در طول جنگ جهانی اول. تانک کوچک اما بسیار متحرک FT-17 پیشگام برجک های سقفی کاملاْ چرخان بود که یک توپ ۳۷ میلیمتری Puteaux یا یک مسلسل ۷.۵ میلیمتری (سمت چپ و راست تانک را نگاه کنید) حمل می کرد و الگوی طراحی تانک های مدرن را در مقایسه با مفهوم اورجینال «کشتی زمینی» تثبیت کرد.

با این حال، مهندسان بین جنگ های جهانی بی وقفه تلاش کردند تا «تانک های فوق سنگین» بزرگ با برجک های توپ متعدد بسازند. بیشتر آنها، مانند نمونه اولیه Vickers A1E1 Independent، تانک سنگین  Type 95 ژاپن و Char 2C غول پیکر و ۷۶ تنی ساخت فرانسه، دارای یک برجک توپ بودند که توسط برجک های مسلسل کوچکتری پشتیبانی می شد.

تانک Char 2C دارای ۱۲ خدمه، یک توپ برجک ۷۵ میلیمتری، یک برجک مسلسل رو به عقب و سه مسلسل دیگر روی بدنه بود. حداکثر سرعت آن به ۱۲ کیلومتر بر ساعت می رسید و در جنگ جهانی دوم در یگان ۵۱ زرهی فرانسه به خدمت گرفت. این تانک در فیلم های پروپاگاندایی به کار گرفته شده و در نهایت نابود شده و رها شدند، زمانی که در ۱۴ ژوئن ۱۹۴۰ مشخص شد که برای پیاده ، از یک قطار زمینگیر شده بسیار سنگین و بدقواره هستند.

با این حال، تنها تانک چند توپی که در میدان نبرد حضور یافت، تانک غول پیکر ۵۰ تنی T-35 ساخت اتحاد جماهیر شوروی بود. خدمه ۱۰ نفره این تانک، یک برجک مرکزی کاملاً چرخان با هویتزر ۷۶ میلی‌متری کم سرعت، دو برجک با توپ‌های ضدتانک ۴۵ میلی‌متری با سرعت بالا (که ربع‌های ۹۰ درجه مخالف را پوشش می‌داد) و دو برجک مسلسل کوچک دیگر کار می‌کردند.

تانک T-35 در موزه کوبینکا. برجک توپ ۷۶ میلیمتری با تحرک متوسط آن در مرکز، یک توپ ضدتانک ۴۵ میلیمتری در سمت راست، و یک مسلسل دی تی کناری کاملاْ قابل مشاهده هستند. البته دو برجک رو به عقب دیگر با یک دو توپ دیگر نیز در عکس مشخص نیستند و همچنین توپی که در مرکز برجک به سمت عقب نشانه رفته است.

با این حال، سطح بزرگ T-35 حفظ زره متراکم در کناره های خودرو بدون افزایش وزن بیش از حد را دشوار می کرد. در حالی که ۱۰ دستگاه دستگاه از ۶۱ دستگاه T-35 ساخته شده، ۴ تن زره اضافی را دریافت کردند، این موضوع تنها پاشنه آشیل واقعی این طراحی را بدتر کرد – ترکیبی از وزن سنگین و موتورهای کم توان. هنگامی که ارتش سرخ در ژوئن ۱۹۴۱، ۴۸ دستگاه از تانک های هنوز عملیاتی T-35 را در ضدحمله علیه نیروهای متهاجم و در حال پیشروی آلمان نازی به کار گرفت، ۳۸ دستگاه از آن ها در این عملیات به دلیل خرابی، گیر ،، و (در دو مورد) سقوط از روی پل ها از دست رفتند. در نبرد برودی، T-35 های باقی مانده موفق شدند قبل از عقب رانده شدن توسط آتش ضد تانک، پیاده نظام انبوه آلمان و بمب افکن های شیرجه زن Stuka، با نیروهای آلمانی در وربا، اوکراین درگیر شوند و برای مدت کوتاهی آنها را به عقب برانند.

سرنوشت معمول تانک T-35 ساخت شوروی: از کار افتاده و رها شده در جاده و قبل از اینکه بتواند با نیروهای دشمن روبرو شود.

روسیه همچنین تانک‌های کوچک‌تر اما زره پوش‌تر T-100 و SMK را آزمایش کرد – هر دو دارای یک برجک ۷۶ میلی‌متری بودند که به صورت پشت سر هم با یک برجک ۴۵ میلی‌متری جفت می شد. تانک SMK که با حمله به خط مستحکم مانرهیم، فنلاند در سال ۱۹۴۰ تست شد، در اثر برخورد با یک مین از حرکت باز ماند. T-100 بهتر عمل کرد و از ۱۴ شلیک توپخانه ضد تانک جان سالم به در برد. اما به جای آن، ارتش سرخ تصمیم گرفت تانک های سنگین تک برجکی KV-1 را بسازد.

تانک هایی با توپ هایی مستقر روی بدنه و برجک

یک پیکربندی موفق‌تر چند توپی شامل ترکیب یک توپ ضدتانک روی برجک کوچک تر با یک توپ بزرگتر ۷۵ یا ۷۶ میلی‌متری روی بدنه بود. تانک سنگین Char B1 bis ساخت فرانسه، تانک M3 Grant/Lee ایالات متحده و Churchill Mark 1 بریتانیایی همگی از این ساختار برخوردار بودند.

طراحی این تانک ها تا حدی موفقیت آمیز بود، زیرا در اوایل جنگ جهانی دوم توپ های تانکی ۷۵ میلی متری با سرعت متوسط ​​غیرمعمول بودند – اما در برابر تانک ها و پیاده نظام بسیار مؤثر بودند. تانک های Churchill و Char B1 bis هر دو به شدت زره پوش بودند – صفحه زره ۶۰ میلی متری بدنه تانک دوم تقریباً در مقابل شلیک اکثر تانک های آلمانی در نبرد سال ۱۹۴۰ فرانسه غیرقابل نفوذ بود.

نیروهای آلمانی در حال بررسی یک تانک منهدم شده Char B1bis در می ۱۹۴۰. مسلسل ۷۵ میلیمتری روی برجک بزرگ و توپ ۴۷ میلیمتری روی برجک دیگر را نگاه کنید. زره سنگین و قدرت آتش بالا باعث شده بود که Char B1bis برای تانک های آلمانی اوایل جنگ دوم جهانی و نیروهای زمینی آن ها بسیار چالش برانگیز باشد. اما تحرک ضعیف و ناسازگاری سلاح های مختلف باعث شد که این تانک ها نتوانند مانع پیشروی آلمان نازی شوند.

در حالی که ۴۰۰ دستگاه تانک Char B1 bis در سال ۱۹۴۰ ضربات سنگینی را در چندین نوبت به زره پوش ها و پیاده نظام آلمان وارد کرد، تحرک ضعیف، تعمیر و نگهداری نامناسب و تدارکات سوخت، و عدم پشتیبانی پیاده نظام و توپخانه مانع از آن شد که آنها از موج تهاجم آلمان جلوگیری کنند. به همین ترتیب، تفنگ ۷۵ میلی‌متری تانک M3 در نیمه اول سال ۱۹۴۲ به نیروهای بریتانیایی در شمال آفریقا یک هماورد موقت در برابر پانزرهای رومل را داد.

در مقایسه، هویتزر بدنه ۳ اینچی (۷۶ میلی متری) تانک  Churchill Mark I محدود به گلوله های دودزا و ضد نفر بود و وظایف ضد تانک را به توپ ۴۰ میلی متری ضد تانک ۲ پوندی برجک واگذار می کرد. این (و توپ ۳۷ میلی‌متری تانک M3) هر دو برای نقش ضدتانک خود در اواسط جنگ جهانی دوم ضعیف بودند. اگرچه حدود ۳۰۳ دستگاه تانک چرچیل مارک ۱ نبرد در شمال آفریقا و عملیات آبی خاکی فاجعه بار دیپ شرکت داشتند، ۵۳۰۰ دستگاه تانک مارک چرچیل بعدی، هویتزر بدنه را کنار گذاشتند.

تانک های مجهز به سه توپ

اگرچه هر سه این تانک ها تا پایان جنگ جهانی دوم در خط دوم سرویس باقی ماندند، مفهوم توپ مستقر روی بدنه دوام نیاورد. انجام چند کار همزمان توسط خدمه تانک برای هدف گیری، شلیک و بارگیری مجدد چندین توپ، سرعت شلیک را به میزان قابل توجهی کاهش می داد. میدان آتش محدود موقعیت آنها اغلب مستلزم چرخاندن کل تانک بود و آنها را ناتوان از شلیک از پشت پوشش (وضعیتی که در آن فقط برجک تانک پیداست) می کرد. حتی مسلسل‌های «کمان» مستقر روی بدنه که در تانک‌های جنگ جهانی دوم رایج بودند، پس از جنگ به تدریج کنار گذاشته شدند.

تانک Churchill Mark I در حال تمرین در ژانویه ۱۹۴۲ در سالیزبوری. برخلاف تانک های مشابه دارای چند توپ، هوویتزر سه اینچی این تانک فاقد گلوله ضدتانک بود. تعدادی از تانک های پشتیبانی نزدیک Mark II نیز ساخته شدند که هوویتزر و دو زره کوب را در هوویتزر ترکیب کرده بودند اما در میدان نبرد به کار گرفته نشدند.

در واقع، تانک های M3 و چرچیل مارک ۱ وسیله هایی موقت در فرصت انتظار برای تولید برجک‌هایی با قطر بزرگ‌تر بودند که از توپ های ۵۷ یا ۷۵ میلی‌متری پشتیبانی می‌کردند. در واقع، تقریباً هر تانک متوسط ​​جنگی موفق در اواسط تا اواخر جنگ – مانند M4 Sherman، Panther، Cromwell و T-34 – از یک توپ برجک ۵۷ یا ۷۵ میلی متری با سرعت متوسط ​​یا بالا استفاده می کرد.

ساید بای ساید: توپ های تانک کواکسیال

با این حال، یک پیکربندی چند توپی دیگر شامل نصب یک توپ هم محور سبک تر در کنار توپ اصلی روی برجک، جایگزین یا تکمیل ، مسلسل کواکسیال استاندارد بود. این بدان معنی بود که توپ اضافی دارای قوس شلیک ۳۶۰ درجه کامل اسلحه اصلی بود، اما این گزینه را در درگیری با اهداف جداگانه از دست می داد. توپ های برجک در کنار هم در پنج تانک سنگین ۲۶ تنی کند و با زره نازک Neubaufahrzeug آلمانی بین سال های ۱۹۳۳ و ۱۹۳۴ به کار رفتند. سه دستگاه از این تانک ها که عمدتاً برای اهداف تبلیغاتی استفاده می شدند، در تهاجم آلمان به نروژ در سال ۱۹۴۰ مورد استفاده مختصری در جنگ قرار گرفتند و عملکردهای متفاوتی داشتند تا اینکه در نهایت اسقاط شدند.

سه دستگاه از تنها ۵ دستگاه تانک سنگین نسخه اولیه Neubaufahrzeug در حال تخلیه در اوسلو در جریان حمله آلمان به نروژ. این تانک ها به توپ های کواکسیال ۷۵ میلیمتری و ۳۷ میلیمتری و دو برجک مسلسل مستقل از هم مجهز بودند اما بسیار کند بوده و سلاح های مناسبی در اختیار نداشتند. اما این تانک ها در نروژ بسیار کارآمد بودند هر چند خرابی زیادی داشته و یکی از آن ها در نتیجه آتش دشمن از بین رفت.

آلمان بعداً یک توپ ۱۲۸ میلی‌متری را با یک توپ ۷۵ میلی‌متری کواکسیال در دو تانک فوق‌سنگین ۲۰۷ تنی و ۱۲۳ تنی نمونه اولیه E100 خود جفت کرد. Centurion Mark I بریتانیا دارای یک توپ ضدهوایی ۲۰ میلی متری پولستن هم محور بود، اگرچه این توپ در نسخه های بعدی به سرعت حذف شد. تانک‌های سری AMX-30B فرانسه در دهه ۱۹۷۰ با توپ‌های ۲۰ میلیمتری کواکسیال M693 F2 خود بادوام تر بودند، که هر کدام توان تا ۴۰ درجه حرکت عمودی برای مقابله با هلیکوپترها را داشتند، مجهز شدند.

تانک Panzer VIII Maus در موزه تانک کوبینکا روسیه. علاوه بر توپ بزرگ ۱۲۸ میلیمتری باید توپ با سرعت بالای ۷۵ میلیمتری KwK 44 آن را نیز روی این تانک پانزر در نظر داشت.

اما مهمترین خودرو زرهی معاصر که دارای توپ های کواکسیال است تانک نیست. برجک روی خودروی نفربر زرهی BMP-3 روسیه از یک توپ ۳۰ میلی متری ۲A42 با یک توپ ۱۰۰ میلی متری خان دار ۲A70 با سرعت کم و مسلح به گلوله های ضد نفر و چند موشک ضد تانک استفاده می کند. تسلیحات ترسناک BMP-3 که هنوز در حال تولید است در هواپیمای جنگی هوابرد BMD-4 روسیه و ZBD-04 چینی نیز کپی شده است، اما تقلیدهای غربی را در پی نداشته است.

دو تانک فرانسوی AMX-30B2 در عملیات طوفان صحرا در مارس ۱۹۹۱. لوله توپ خودکار کواکسیال ۲۰ میلمتری F2 آن ها کنار لوله توپ اصلی قابل مشاهده است.

در حالی که زره پوش BMP-3 همچنان در حال تولید است، تا ژوئن ۲۰۲۴، روسیه بیش از ۴۸۰ دستگاه از این زره پوش با زره نازک خود را از دست داده است و جانشینان پیشنهادی آن، احتمالاً توپ ثانویه ۲A70 آن را برای حفاظت بهتر کنار می گذارند. غیر از خودروهای توپ دار ضد هوایی، که اغلب از چندین توپ خودکار کوچک استفاده می کنند، چندین نوع دیگر از طرح های خودروهای زرهی از مفهوم توپ های چندگانه بزرگ استفاده کرده اند.

زره پوش روسی BMP-3 در جریان یک رژه نظامی در سال ۲۰۰۸ در میدان سرخ مسکو. به برجک های جفت هم توپ خودکار ۳۰ میلیمتری و توپ ۱۰۰ میلیمتری با سرعت پایین آن نگاه کنید که برای شلیک گلوله های ضدنفر یا موشک های ضد تانک طراحی شده است. در مقابل، زره پوش های غربی از توپ های خوداکر بزرگ تر چندمنظوره و یک لانچر موشک ضد تانک جداگانه استفاده می کنند.

به عنوان مثال، روسیه دو نمونه اولیه توپخانه خودکششی ۲S35 Koalitsya با دو توپ را آزمایش کرد که یک شاسی تانک T-80 را با دو هویتزر ۱۵۲ میلی‌متری لوله بلند ۲A86 که بر روی یکدیگر در یک برجک بزرگ و بدون سرنشین قرار می گرفتند، را با هم ترکیب می کرد. اگرچه ظاهراً می‌توانست ۱۶ گلوله در دقیقه شلیک کند، اما این توپخانه در سال ۲۰۱۰ به نفع طراحی متفاوت تک لوله‌ای با همین نام کنار گذاشته شد.

زره پوش ضد تانک عجیب M50 ONTOS متعلق به نیروهای تفنگدار دریایی ایالات متحده دارای یک برجک بود که بر روی آن ۶ توپ ۱۰۶ میلی متری M40A1 نصب شده بود – تا حدی به این دلیل که هیچ راهی برای مسلح ، دوباره ایمن آنها در بحبوحه نبرد وجود نداشت. اگرچه ONTOS سه تانک سبک را در جنگ داخلی دومینیکن نابود کرد، اما پس از آن در جنگ ویتنام (به ویژه در نبرد شهری هیو) نقش یک سلاح ضد نفر را ایفا کرد.

زره پوش M50 ONTOS در حال پشتیبانی از یگان تفنگداران ویژه دریایی ایالات متحده در منطقه خوانگ انگای. این خودرو بر اساس تانک سبک M56 Scorpion ساخته شده و دارای شش توپ بدون لگد بود که قدرتمند بودند اما پر ، دوباره آن ها بدون خطر نبود.

در دهه ۱۹۷۰ ، آلمان نیز ناوشکن‌های زره پوش های ضد تانک بدون برجک VT1-1 و ۱-۲ را آزمایش کرد که مجهز به دو توپ ۱۰۵ یا ۱۲۰ میلی‌متری مستقر شده روی بدنه بودند. اینها برای شلیک ، در زمانی طراحی شده بودند که زره پوش به صورت زیگزاگ به سمت نیروهای دشمن حرکت می کرد. اما تست ها نشان داد که تانک‌های Leopard 2 حداقل به همان اندازه مؤثر هستند.

نسخه اولیه زره پوش ضد تانک بدون برجک VT1-2 ساخت آلمان با دو توپ ۱۲۰ میلیمتری بدون خان که از یک سیستم کنترل آتش پیچیده استفاده می کردند. تست ها نشان داد که این طرح موثرتر از تانک استاندارد لئوپارد ۲ نیست.

برجک روی برجک و توپ های خودکار؟

رنسانس کنونی تانک‌های چند توپی (البته، در حال حاضر کاملاً نمونه‌های اولیه هستند) به تکامل مسلسل سنگین مستقر روی برجک مربوط می‌شود. این سلاح معمولاً ۱۲.۷ میلی‌متری، مکملی برای مسلسل کواکسیال تانک در برابر اهداف نرم و خودروهای زرهی سبک است، اما عمدتاً برای دفاع هوایی – به ویژه در برابر هلیکوپترهای ضد تانک در دهه‌های ۱۹۷۰-۱۹۶۰ در نظر گرفته شده بودند.

با این حال، مسلسل‌های سنگین روی برجک که به صورت دستی به کار گرفته می شدند، فرمانده تانک را ملزم می‌کرد که دریچه خود را باز کند و خود را در معرض آتش دشمن قرار دهد – یک ریسک اغلب مرگبار، به‌ویژه در نبردهای شهری از فاصله نزدیک. یک راه حل برای این معضل استفاده از سلاح های کنترل از راه دور (با نام های اختصاری RCWS، ROWS، یا RWS) بود که با استفاده از فیدهای ویدئویی نوری با کیفیت بالا انجام می شد. اگرچه آلمان برای اولین بار مسلسل های کنترل از راه دور را روی توپ های تهاجمی Sturmgeschutz III و IV  در طول جنگ جهانی دوم مستقر کرد، RCWS ها تا دهه ۲۰۰۰ که تانک ها به طور فزاینده ای برای مقابله با شورش در مناطق شهری مورد استفاده قرار می گرفتند، استفاده گسترده پیدا نکردند.

سیستم تسلیحاتی برجک کنترل از راه دور CROWS مجهز به مسلسل کالیبر .۵۰

یکی از موارد قابل ذکر، سیستم M153 CROWS II ساخت Kongsberg به تجهیزات استاندارد بسیاری از تانک‌های آبرامز از جمله نسخه های M1A2 SEP(V)2، SEP(V)3 و TUSK تبدیل شد. این توپ تثبیت شده ژیروسکوپی می تواند مسلسل های ۵.۵۶، ۷.۶۲ و ۱۲.۷ میلی متری یا نارنجک انداز خودکار ۴۰ میلی متری را حمل کند، می تواند ۲۰ درجه پایین آمده و تا ۶۰ درجه بالا برود و از طریق دوربین هدف گیری می شود.

با این حال، تلاش‌های اولیه برای تولید تانک‌های جنگی اصلی با توپ‌های خودکار بالای برجک ناموفق بوده است. به عنوان مثال، تانک MBT70 آمریکایی-آلمانی برای استفاده از یک توپ خودکار ۲۰ میلی متری Rh-202 کنترل از راه دور با ۶۶۰ گلوله در یک “کپسول” جمع شونده در بالای برجک سمت چپ در نظر گرفته شده بود.

یکی از ۱۴ نمونه اولیه تانک ۵۵.۶ تنی MBT70 ساخته شده توسط آلمان و ایالات متحده در موزه داچ پانزرمیوزیم در مانستر. به توپ خودکار Rh-202 قرار گرفته در بالای برجک سمت چپ، برای تکمیل توپ اصلی ۱۵۲ میلیمتری XM150E5 قادر به شلیک گلوله های ضد نفر و موشک های ضد تانک Shillelagh نگاه کنید.

تلاش های ناموفق دیگری نیز صورت گرفت. نمونه دیگر تنها دستگاه T-72M2 ساخت اسلواکی متعلق به دهه ۱۹۹۰ با یک توپ ۳۰ میلی متری ۲A42 است. و در سال ۲۰۱۱، شرکت ترکیه ای StandartBio با L3Harris همکاری کرد تا یک “تانک جنگی اصلی مقرون به صرفه” (با نام مستعار M60AMBT یا L3 Destroyer) را طراحی کند که ناموفق بود. تانک قدیمی M60 پاتون بازسازی شده آن ها با یک توپ ۱۲۰ میلی متری M256 بزرگتر و یک مسلسل زنجیری ۲۵ میلی متری LW25 با ۳۰۰ گلوله، زره قفسی جدید برجک و یک موتور ۱۲۰۰ ، بخاری ۶۶ درصد قوی تر از موتور تانک اصلی تکمیل می شد.

تنها دستگاه کامل شده از نسخه اولیه تانک T-72M2 Moderna ساخت اسلواکی که ۵ دستگاه از آن سفارش داده شده و مجهز به یک توپ خودکار ۳۰ میلمتری روی برجک سمت راست بود. به صفحه های زره واکنشی DYNAS زیاد آن نیز توجه کنید.

اما اکنون، تانک‌ها، سنسورها و رایانه‌ها برای بهبود اتوماتیک سازی شناسایی، رهگیری و ردیابی اهداف و بکارگیری توپ اصلی برای شلیک به آنها تکامل یافته‌اند. علاوه بر این، فرماندهان تانک دوربین های قابل چرخش مستقلی به نام نمایشگر حرارتی مستقل فرمانده (CITV) دریافت کرده اند که قابلیت شناسایی تانک را دو برابر می‌کند و امکان در اختیار قرار دادن سریع چندین هدف را از طریق حالت درگیری «شکارچی-قاتل» به توپچی می‌دهد.

بلوغ حالت درگیری خودکار شکارچی-قاتل و سلاح‌های کنترل از راه دور با حرکت ۳۶۰ درجه، ارتقای سلاح روی برجک را به یک توپ خودکار با برد و قدرت اصابت بیشتر و با پتانسیل درگیری مستقل با اهداف هوایی یا زمینی با برچسب‌گذاری شده توسط فرمانده تانک مستقل از توپ اصلی ممکن می سازد.

نسخه مفهومی تانک Leclerc Evolution که در ژوئن ۲۰۲۴ رونمایی شد و دارای یک توپ خودکار کنترل از راه دور ضد پهپاد ARX-30 روی برجک کنار سه لانچر پهپادی سه گانه کامیکازه است.

توپ‌های خودکار کوچک‌تر نمی‌توانند به زره جلویی تانک های اصلی نبرد نفوذ کنند، اما ضربات متعدد ممکن است دوربین های بیرونی را از کار بیندازند و دید خدمه را کور و احتمالاً آن ها را وحشت زده کنند. جالب‌تر اینکه یک توپ خودکار روی برجک می‌تواند حسگرها را در کنار رادارها و حسگرهای نوری سیستم‌های حفاظت فعال خودکار (APS) که برای شناسایی موشک‌ها، گلوله ها یا پهپادهای نزدیک شونده طراحی شده‌اند ادغام کند و به‌طور خودکار آنها را ساقط نماید. شاید APS ها حتی بتوانند از توپ های خودکار استفاده کنند تا برخی از پهپادها، موشک ها و موشک های رهگیر را در برد طولانی تر، قبل از ورود به فاصله کوتاه تر مهمات ضد کشتار سخت APS، ساقط نمایند.

در حال حاضر، شرکت آلمانی KNDS سه تانک با توپ‌های خودکار روی برجک – Leopard 2 A-RC3.0، Leclerc Evolution و ADT-140 – را ارائه کرده، در حالی که جنرال داینامیکس تانک قابل مقایسه AbramsX را پیشنهاد داده است. زمان نشان خواهد داد که آیا ارتش ها از این مفاهیم جدید استفاده می کنند یا خیر. شکاکان ممکن است استدلال کنند که استقرار تانک های جنگی اصلی به دلیل وزن، هزینه و پیچیدگی بیش از حدشان به اندازه کافی دشوار هست و افزودن توپ های خودکار هر سه این مشکلات را بدتر می کند.

از سوی دیگر، طرفداران اصرار دارند که برجک‌های بدون سرنشین جدید و خدمه کمتر باعث کاهش وزن و قابل تخصیص برای توپ‌های ثانویه و حسگرهای اضافی خواهند شد. منتقدان همچنین نگران هستند که سلاح‌های برجکی کنترل از راه دور و حسگرهای نوری که به آنها وابسته هستند ممکن است به راحتی توسط سلاح‌های غیر ضد تانک مانند مسلسل‌های سنگین، توپ‌های خودکار کالیبر کوچک و تک‌تیراندازان با تفنگ‌های ضد مواد آسیب ببینند. اما در حال حاضر، حسگرهای بهبودیافته، اتوماسیون بهتر، و نیاز مبرم به دفاع ضد هواپیماهای بدون سرنشین، طراحی تانک‌های چند توپی را به خط مقدم طراحی پیشرفته زره پوش ها باز گردانده است- همانطور که یک قرن پیش بود.

منبع: https://digiato.com/tech/tanks-with-triple-cannons

سوخو سو-57 تنها جنگنده جدید ساخت روسیه است

جنگنده Su-57 با نام مستعار Felon بدون شک تنها هواپیمای جنگی است که توسط فدراسیون روسیه ساخته شده است. در طول 34 سال عمر خود (از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی)، فدراسیون روسیه تلاش کرده است تا هواپیماهای جنگی کاملاً جدیدی را توسعه دهد. در طول دهه‌ها، روسیه توانسته است به طور مداوم پلتفرم‌های قدیمی شوروی را به‌روزرسانی و تغییر نام دهد – عمدتاً به‌روزرسانی‌ها و تولید بیشتر مدل‌های مشابه شوروی که به ارث برده بود. اما این وضعیت تا کی می تواند ادامه داشته باشد؟

سوخو سو-57 تنها جنگنده جدید ساخت روسیه است

همان هواپیما، شماره متفاوت

روسیه اغلب انواع ارتقا یافته را تغییر نام می دهد. این می تواند این توهم را ایجاد کند که انواع هواپیماها بیشتر از آنچه که در واقع ساخته می شوند وجود دارد، به ویژه در مقایسه با هواپیماهای جنگنده ای که ایالات متحده تولید و فراخوانی می کند. نیروی هوایی ایالات متحده فقط نام های جدید را برای هواپیماهای جدید می دهد. به عنوان مثال، F-16 در بسیاری از نسخه های مختلف (و به روز شده) تولید شد. نسخه های اصلی شامل Block 10/15 بود و امروز لاکهید Block 70/72 را بدون تغییر نام تولید می کند. اما F-16 Block 70 هنوز یک F-16 است و نیروی هوایی آن را “F-26” یا چیز دیگری نمی نامد.

هواپیماهای جنگنده روسی نسخه های به روز شده با نام های جدید
خانواده MiG-29 MiG-29، MiG-29K، MiG-29M، MiG-35
خانواده MiG-31 میگ 31
خانواده Su-57 Su-57
خانواده Su-27 Su-27, Su-30, Su-33, Su-34, Su-35, Su-37

MiG-35 (نسخه ارتقا یافته MiG-29KR) گونه ای از MiG-29 با همان موتور اصلی است. روسیه میگ 29 را برای صادرات توسعه داد و آن را به عنوان جنگنده صادراتی نسل 4.5++ به بازار عرضه کرد. اما هیچ کشوری این جنگنده را نمی خواست و روسیه حتی یک سفارش خارجی برای آن دریافت نکرد. حتی نیروی هوایی روسیه هم آن را نمی خواهد – نیروی هوایی روسیه تنها شش فروند هواپیما برای تیم نمایش هوایی روسیه (سوئیفت) سفارش داده است.

سوخو سو-57 تنها جنگنده جدید ساخت روسیه است

خانواده Su-27 Flanker ستون فقرات نیروی هوایی روسیه است. نسخه های مشتق شده این بال شامل Su-30، Su-34 و Su-35 است. رویه تغییر نام نسخه های ارتقا یافته به نیروی هوایی روسیه محدود نمی شود. از نمونه های معروف دیگر می توان به پدافند هوایی و تانک های روسیه اشاره کرد. سامانه پدافند هوایی S-400 SAM روسی نسخه ارتقا یافته S-300 SAM (که قبلاً S-300 PMU-3 نامیده می شد) است. T-90M (جدیدترین تانک جنگی روسیه) یک T-90 ارتقا یافته است که قبلاً یک T-72 ارتقا یافته بود (این تانک برای اولین بار در سال 1971 وارد خدمت شد).

جنگنده “جدید” روسی سوخو سو-57.

جت جنگنده چند منظوره سوخو-57 بدون شک تنها هواپیمای جنگنده “جدید” فدراسیون روسیه است که از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی توسط این کشور طراحی و تولید شده است. Su-57 به عنوان یک جت جنگنده نسل پنجم توصیف می شود، اما نگاه دقیق تر نشان می دهد که این برنامه با مشکلاتی مواجه است.

عملکرد سوخو-57
حداکثر سرعت، بیشینه سرعت 2 ماخ
سقف پرنده 66000 پا
سوپر کروز ماخ 1.3
برنده می شود 3520 کیلومتر
محدوده سونوگرافی 1488 کیلومتر

این هواپیما علاوه بر انتقادات آنلاین متعدد در مورد گستردگی ویژگی‌های رادارگریز آن، از ضرر تعداد کم تولید نیز رنج می‌برد. به گزارش بیزینس اینسایدر، تنها دو مدل از این جنگنده جدید روسی ساخته شده است. روسیه اتحاد جماهیر شوروی نیست و برای اینکه هواپیماهای خود را در اختیار نیروهای خود قرار دهد باید آنها را صادر کند تا هزینه ها کاهش یابد. اما هیچ کشوری درخواست Su-57 نکرده است. هند به این هواپیما علاقه مند بود اما خرید خود را رها کرد و به جای آن هواپیماهای دیگری خرید.

سوخو سو-57 تنها جنگنده جدید ساخت روسیه است

در حالی که یک موتور بهبود یافته Saturn AL-51 برای این جنگنده برنامه ریزی شده است، Su-57 های موجود از موتورهای قدیمی AL-41F1 Saturn که در خانواده Su-27 Flanker استفاده می شوند، نیرو می گیرند. Su-57 نیز با استفاده از فناوری آمریکایی تولید شد. Su-57 تا حد زیادی در جنگ اوکراین غایب بوده است. وزارت دفاع انگلیس اعلام کرد که این جنگنده با احتیاط بسیار و تنها برای پرتاب موشک های دوربرد به دلیل ترس از دست دادن آن و لطمه زدن به شهرت آن مورد استفاده قرار گرفت.

بارزترین حضور Su-57 در اخبار تاکنون، آسیب دیدن یا نابودی یکی (و احتمالاً دو فروند) از آنها در زمین توسط پهپادهای اوکراینی بوده است. جنگ در اوکراین احتمالاً توسعه هواپیماهای جنگنده را برای روسیه دشوار می کند. اکنون بعید است که کشورهای ثالث هواپیماهای روسی بخرند یا در توسعه آنها سرمایه گذاری کنند. در عین حال، روسیه احتمالاً به جای سرمایه‌گذاری در پروژه‌های گران‌قیمت برای جنگ‌های آینده، سرمایه‌گذاری در تسلیحاتی را که می‌توانند به سرعت برای استفاده در جنگ کنونی تولید کنند، اولویت خواهد داد.

خریدار دیگری وجود ندارد

اما در برخی مواقع، کشورها علاقه خود را به طراحی دهه 1980 با بسته ارتقاء Flanker No.XX از دست خواهند داد. بنابراین، در حالی که روسیه در دهه‌های 1990، 2000 و حتی 2010 از نظر فروش تسلیحات نظامی و به‌ویژه جنگنده‌ها عملکرد خوبی داشت، در دنیایی که جت‌های جنگنده نسل پنجم F-35 در حال تبدیل شدن به یک انتخاب محبوب هستند، این اقدام نمی‌تواند اتفاق بیفتد. برای همیشه ادامه دارد. بدون طراحی های جدید، هواپیماهای روسی به ناچار عقب خواهند ماند.

به نظر می رسد روسیه بالاخره در زمینه صادرات هواپیماهای جنگی به بن بست رسیده و صادرات این کشور در این زمینه در سال های اخیر کاهش یافته است. تحریم های اعمال شده پس از حمله همه جانبه این کشور به اوکراین در سال 2022 وضعیت را تشدید کرد. اما این وضعیت قبل از شروع جنگ نیز وجود داشت، زیرا کشورهای مختلف جهان قبلاً خرید هواپیماهای جنگی روسی را از گزینه های خود حذف کرده بودند.

3 کشور برتر صادر کننده تسلیحات نظامی درصد صادرات تسلیحات نظامی جهانی (2019-23) درصد صادرات تسلیحات نظامی جهانی (2014-2018) درصد تغییر
ایالات متحده 42 درصد 34 درصد 17 درصد
فرانسه 11 درصد 7.2 درصد 42 درصد
روسیه 11 درصد 21 درصد 53 درصد

چین اکنون در حال توسعه هواپیماهای جنگنده بومی خود است که ممکن است در برخی مناطق بهتر از هواپیماهای روسی عمل کند، در حالی که هند در حال تلاش برای توسعه صنعت هواپیماسازی خود است. سایر کشورها نیز احتمالاً در آینده شروع به پرتاب هواپیماهای رقیب جدید خود خواهند کرد (مانند کره با KF-21 Boramae و ترکیه با TAI Kaan). این هواپیماها می توانند برای بازارهایی رقابت کنند که زمانی روسیه در انحصار آنها بود (کشورهایی که ممکن است به دلایل سیاسی یا هزینه ای تمایلی به خرید هواپیماهای غربی نداشته باشند).

سراب جنگنده های آینده

از دیگر هواپیماهای جنگنده آینده روسیه می توان به Su-75 Checkmate و MiG-41 اشاره کرد. اما این هواپیماها وجود خارجی ندارند. دلایلی وجود دارد که باور کنیم هواپیمای Su-75 «Checkmate» مدلی است که برای جذب سرمایه گذاری خارجی برای توسعه این پروژه طراحی شده است. همچنین این احتمال وجود دارد که نسل ششم جنگنده جت MiG-41 در مراحل اولیه برنامه ریزی باشد و برای چندین دهه وارد خدمت نشود.

منبع: https://digiato.com/tech/su-57-new-fighter-jet-russia

داستان و بازیگران سریال شوالیه هفت پادشاهی

سری عرضی Knight of the Seven Kingdoms: Hedge Knight (شوالیه هفت پادشاهی: شوالیه پرچین) که قرار است در سال 2025 از شبکه HBO و Max منتشر شود، آخرین اسپین آف این مجموعه است. بازی تاج و تخت یا بازی تاج و تخت او هست. شوالیه پرچین در واقع یک شوالیه بیکار است که مدام از مکانی به مکان دیگر می رود و خدمات خود را به استادان مختلف ارائه می دهد. این مجموعه شش قسمتی توسط نویسنده جورج آر آر مارتین به عنوان مقدمه ای بر وقایع به تصویر کشیده شده در فیلم نوشته شده است. بازی تاج و تخت آثار، دریچه ای به گذشته تارگرین ها برای طرفداران فراهم می کند.

داستان و بازیگران سریال شوالیه هفت پادشاهی

داستان سریال شوالیه هفت پادشاهی این برگرفته از سری رمان‌های Tales of Dunk و Egg نوشته مارتین است و تقریباً 90 سال قبل از حوادث در آهنگی در مورد یخ و آتش به تصویر کشیده شده، اتفاق می افتد. برای کسانی که با رمان ها آشنایی ندارند، معرفی شخصیت های اصلی و بازیگران با استعداد سری جدید GoT ضروری است.

اگرچه بیشتر سریال بر روی داستان دانکن بلند (دانک) و ایگان تارگرین پنجم (تخم مرغ) تمرکز دارد، تعدادی از شخصیت های کلیدی دیگر نیز قرار است میراث ماندگار دیگری را در اولین نمایش سریال پرفانتزی در سال 2025 خلق کنند. در ادامه این مطلب با بازیگران و شخصیت های سریال آشنا می شوید Knight of the Seven Kingdoms: Hedge Knight ما تهیه خواهیم کرد

داستان و بازیگران سریال شوالیه هفت پادشاهی

پیتر کلافی در نقش سر دانکن “دانک” قد بلند.

پیتر کلافی در پیش نمایش نقش سر دانکن قد بلند “دانک” را بازی کرد تاج و تخت ارائه می دهد. دانکن زمانی که توسط سر آرلن پنی تری استخدام می شود، از زندگی فقیرانه خود به عنوان یک ، در فلای باتم رها می شود. سر آلن شوالیه ای بود که در جستجوی یک لرد بود که پسر را به سفری در وستروس برد تا به چندین لرد خدمت کند. همانطور که از نامش پیداست، دانک قد بلند و از نظر بدنی قوی بود. با این حال، دانک، علیرغم قد و قامتی که داشت، یک جنگجوی شریف و فروتن بود. در طول سفر، دانک درجات بالاتری را طی کرد تا به یک شوالیه هج تبدیل شود و جایگزین آرلن متوفی شود.

پیتر کلافی بازیگر نسبتا جدیدی است که اولین بازیگری خود را در سال 2022 انجام داد. پس از حضور در چند قسمت از هری وایلد و خواهران بد، کلافی در سریال کمدی ترسناک Wreck نقش کورمک کلی را ایفا کرد. کلاوی و همچنین بازی در آن شوالیه هفت پادشاهیاو همچنین در فیلم تلویزیونی شکستگی های مرکب نقش یک پرستار را بازی خواهد کرد.

داستان و بازیگران سریال شوالیه هفت پادشاهی

دکستر سائول آنسل در نقش تخم مرغ

دکستر سائول آنسل در نقش اگ، شخصیت اصلی فیلم دانکن شوالیه هفت پادشاهی ارائه می دهد. به عنوان پادشاه آینده وستروس، اگون تارگرین پنجم، روی سن و رسیدن او به سلطنت در این مجموعه پیش درآمد بررسی خواهد شد. بر خلاف دانک بی تجربه، متواضع و ناامن، اگ عاقل، با اعتماد به نفس و بسیار باهوش تر از آن چیزی است که سن 10 ساله اش نشان می دهد. به همین ترتیب، اندازه کوچک تخم‌مرغ، ساختار تنومند ، را متعادل می‌کند و این دو را به یک جفت مکمل تبدیل می‌کند.

سول آنسل کار خود را در سال 2019 با حضور در 14 قسمت از سریال تلویزیونی Emmerdale Farm آغاز کرد. از دیگر آثار برجسته او می‌توان به فاخته‌های میدویچ، کریسمس در مزرعه دارواش، مور و رازها اشاره کرد. اخیراً، سائول آنسل در بازی های گرسنگی: تصنیف پرندگان آوازخوان و مارها نقش کوریولانوس جوان را بازی کرد. سول انسل با درام های تاریخی بیگانه نیست و در پروژه های تاریخی رابین و هودها و 9th Hersy حضور خواهد داشت.

داستان و بازیگران سریال شوالیه هفت پادشاهی

فین بنت در نقش ایریون تارگرین

فین بنت در فیلم شوالیه هفت پادشاهی نقش اریون تارگرین را بازی می کند. ایریون، یک شاهزاده دیوانه در تارگرین ها، از توهمات عظمت رنج می برد و معتقد است که او یک اژدها به شکل انسان است. ایریون همچنین برادر ایگون، ایمون و دیریون و پسر ماکار تارگرین و دیانا داین است. همانطور که دانک و اگ به وستروس سفر می کنند، به ناچار با جنون ایریون روبرو می شوند.

پس از آخرین بازی او به عنوان پیتر پرایور در سریال جنایی موفق True Detective: Night Country، باید بدانید که بنت از سال 2010 در 17 فیلم ظاهر شده است. این بازیگر ایرلندی-بریتانیایی را می توان در سریال هایی مانند The Nevers, Liar, Domina, National مشاهده کرد. گنج: کری و فیلم‌هایی مانند شکاف امید، موج، و ضیافت. بعد از شوالیه پرچینفین در فیلم تلویزیونی مهیج Black Doves در کنار کایرا نایتلی بازی خواهد کرد.

داستان و بازیگران سریال شوالیه هفت پادشاهی

سم اسپرول در نقش ماکار تارگرین

سم اسپرول در قسمت پایانی نقش شاهزاده ماکار تارگرین را بازی می کند بازی تاج و تخت Maekar در نقش چهارمین و کوچکترین پسر پادشاه Daerion تارگرین دوم و ملکه ماریا مارتل بازی خواهد کرد. میکار در سایه برادران بزرگترش زندگی می کند و از اینکه خانواده اش متوجه دستاوردهای او نمی شوند ناراحت است. پس از رویارویی با Dunk و Egg، Maekar و برادرش Baelor از طرف های مقابل حمایت می کنند و درگیری را تشدید می کنند.

اسپرول یک بازیگر باتجربه سینما و تلویزیون است که حدود 80 پروژه سینمایی و تلویزیونی در اختیار دارد. در حالی که شاید بیشتر برای بازی فین سفید برفی و شکارچی معروف ترین نقش های اسپرول عبارتند از: آرگو، دکتر هو، The آخرین کشتی، جلاد حرامزاده، MI-5، Taken 3، Liar، The Settlers، The Gold، The Conselor، Valerian، The City of a Thousand Planets و بسیاری دیگر.

داستان و بازیگران سریال شوالیه هفت پادشاهی

برتی کارول در نقش تارگرین وفادار

برتی کارول در سریال شوالیه هفت پادشاهی او نقش بئلور تارگرین را بازی می کند. بالور که به نیزه شکسته نیز معروف است، اولین پسر پادشاه دیرون دوم تارگرین و ملکه مریا مارتل است. بالور همچنین برادر ماکار تارگرین است که دیدگاه متفاوتی نسبت به دانک و اگ دارد. بالور هنگام حمله به اریون از دانک طرف می‌شود، در حالی که مایکار با خانواده‌اش طرف می‌شود.

کارول با نزدیک به 40 عنوان بازیگری از سال 2004، یک بازیگر باسابقه تلویزیونی است که اخیراً دو نقش را در درام تاریخی نتفلیکس The Crown به پایان رساند. کارول همچنین در دالگلیش، تراژدی مکبث، خواهر، ، رنگ پریده، بغداد مرکزی، اتحاد، پنهان، بابل، دکتر فاستر: زنی مورد تمسخر و بسیاری پروژه های دیگر بازی کرده است. کارول همچنین صداپیشگی شخصیت یک مامور امپراتوری را در برخی از بازی های ویدئویی جنگ ستارگان انجام داده است.

داستان و بازیگران سریال شوالیه هفت پادشاهی

تانزین کرافورد در نقش تانسل

تانزین کرافورد در سریال شوالیه هفت پادشاهی او نقش تانسل را بازی می کند. تانسل یک عروسک گردان بلندقد از دورن در تورنی در اشفورد است که به شخصیت مهمی در درگیری بین دو جناح متخاصم تبدیل می شود. تانسل توسط اریون مورد حمله قرار می گیرد که دانک را وادار می کند از او محافظت کند. این اکشن دانک، برادران میکار و بیلور را از هم جدا می‌کند، که اولی با ایریون و دومی با دانک طرف می‌شوند.

کرافورد از زمان اولین فیلمش در اسکندر در سال 2020 رزومه خود را می سازد. او را می توان در مجموعه های تلویزیونی خدمتکار، چیزهای زیبای کوچک و خیابان سویفت دید. بعد از شوالیه پرچینکرافورد در درام پزشکی Spotlight در کنار نیک آفرمن و لیک بل بازی خواهد کرد.

داستان و بازیگران سریال شوالیه هفت پادشاهی

دانیل اینگز در نقش سر لیونل برتئون

دانیل اینگز در نقش سر لیونل برتئون شوالیه پرچین Will Depict که به نام طوفان خنده نیز شناخته می شود، لیونل وارث استورمز اند در دوران سلطنت Dyron Targaryen II است. لیونل نام مستعار خود را با خندیدن در برابر مرگ در مسابقات نبرد به دست آورد، که اغلب به دلیل جثه بزرگ و مهارت های شمشیر برنده می شود. دانک برای اینکه بتواند در رده‌ها پیشرفت کند و شوالیه شود، باید در مقطعی با لیونل برتیون مبارزه کند.

اینگز بازیگر کهنه کار بریتانیایی اخیراً نقش اصلی خود را در نقش فردی در درام جنایی نتفلیکس The Gentlemen به پایان رساند. از دیگر نقش‌های تلویزیونی او می‌توان به The Crown، The Winter King، آموزش ،، I Hate Suzie، The Gold، Lovesick، Instinct و Mount Pleasant اشاره کرد. اینگز همچنین در فیلم های The Marvels، Eddie The Eagle و Pirates of the Caribbean: On Stranger Tides بازی کرده است.

منبع: https://digiato.com/articles/a-knight-of-the-seven-kingdoms-cast

روزیاتو: مقایسه جنگنده اف-35 آمریکایی و جنگنده KAAN ترکیه; که بهتر است؟

لغو پروژه F-35 ترکیه را بر آن داشت تا بیشتر بر توسعه و تولید پروژه KAAN تمرکز کند که اولین پرواز خود را در فوریه 2024 با موفقیت انجام داد. در زندگی روزمره خود بخوانید.

The post روزیاتو: مقایسه جنگنده اف-35 آمریکایی با جنگنده KAAN ترکیه; که بهتر است؟ اولین بار در دیجیاتو ظاهر شد.

منبع: https://digiato.com/articles/turkeys-kaan-fighter-vs-us-f-35

تاریخچه باورنکردنی موشک آمریکایی Sidewinder

تنگه تایوان، ۲۴ سپتامبر ۱۹۵۸. نه سال پس از پایان جنگ داخلی چین، زمانی که جزیره تایوان رسماً به قلمرو مستقل جمهوری مستقل چین تبدیل شد، نیروی هوایی آن در یک جنگ تن به تن هوایی علیه جمهوری خلق چین – دولت سرزمین اصلی چین که قصد داشت تایوان و مردم آن را تحت کنترل حکومت کمونیست خود درآورد- وارد نبرد شد. دوازده فروند جنگنده F-86F Sabre ایالات متحده که در خدمت جمهوری چین بودند، به سرعت برای دفاع از تایوان در برابر ۱۲ جنگنده میگ-۱۷ چینی که از سرزمین اصلی حرکت کرده بودند، بسیج شدند. میگ هایی که رئیس جمهور چین، مائو تسه تونگ برای محک زدن سیستم دفاع هوایی تایوانی ها فرستاده بود، می توانستند سریعتر و بالاتر از سابرهای پیر پرواز کنند که رهگیری آنها را دشوار می کرد.

AIM-9 Sidewinder

هیچ چیز، حتی آموزش بهتر خلبانان تایوانی، نمی توانست این نقطه ضعف را جبران کند. و هر دو طرف این را می دانستند. میگ‌های نیروی هوایی ارتش آزادی‌بخش خلق چین (PLA) بسیا بالاتر از سابرهای نیروی هوایی جمهوری چین (ROCAF)، با خیال راحت و خارج از برد مسلسل‌های کالیبر M3 .50 رقبای آمریکایی خود به پرواز درآمدند. خلبانان میگ پف‌هایی از دود را مشاهده کردند در حالی که راکت‌هایی از روی بال‌های هواپیماهای Sabre تایوانی شلیک کردند، و خلبانان چینی از خود پرسیدند که چرا خلبانان تایوانی به خود زحمت شلیک راکت های بدنام و غیردقیق هوا به هوا را می‌دهند. این تعجب تا زمانی بود که این راکت ها به شکل مارپیچی به سمت هواپیماهای آن ها پیش آمدند، انگار که دوست دست هایی نامرئی هدایت می شدند.

در عرض چند دقیقه، شش فروند از ۱۲ فروند میگ چینی به داخل آب های تنگه تایوان سقوط کردند. جت های باقی مانده به سرعت عقب نشینی کرده و به سمت سرزمین اصلی چین بازگشتند، در حالی که یکی از آن ها بدون اینکه بداند، یک مسافر ناخوانده و پنهان را حمل می کرد: یک موشک Sidewinder منفجر نشده، یکی از اولین موشک های هوا به هوا با هدایت مادون قرمز در جهان.

MiG-17های شوروی برای نبردهای تن به تن هوایی طراحی شده بودند اما این هواپیماها در برابر جنگنده-بمب افکن های کندتر و به شدت مجهز و بمب افکن های استراتژیکی مانند B-50 Superfortress موثر بودند.

در سال ۱۹۴۵، گروهی از مهندسان متفاوتی در ایستگاه آزمایش مهمات دریایی مستقر در اینیوکرن، کالیفرنیا، در حال انجام تحقیقاتی بر روی یک فناوری جدید مرموز بودند: فیوزهای مجاورتی سولفید سرب. از آنجایی که این فیوزها به گرما حساس بودند، ویلیام بی مک‌لین، فیزیکدان ارشد، پتانسیل نوع جدیدی از سیستم هدایت موشکی را در این تکنولوژی می دید. تیم او – که به دلیل تصور دیگران از پروژه شان به عنوان اتلاف وقت و تلاش بیهوده با عنوان «مغازه سرگرمی مک‌لین» شناخته می‌شدند – در گرمای صحرای کالیفرنیا برای ۹ سال آینده روی پروژه موشکی سری جدید آمریکا تحقیق می کردند.

با فرا رسیدن سال ۱۹۵۰، ایالات متحده وارد جنگ کره شده بود. نیروی دریایی ایالات متحده برخی از اولین ماموریت های هوایی را علیه نیروهای متجاوز کره شمالی انجام داده و به سرعت متوجه شده بود که جنگنده های MiG-15 ساخت شوروی از جنگنده های جت F9F Panther آمریکا پیشی گرفته اند. این میگ ها تقریباً از نظر هر معیار عملکردی، از جمله سرعت و قدرت مانور، جنگنده بهتری نسبت به پنترها بود. این تنها تجربه خلبانان نیروی دریایی ایالات متحده -که بسیاری از آنها کهنه خلبانان جنگ جهانی دوم بودند- که از تلفات جدی جنگنده های آمریکایی و خلبانانشان جلوگیری کرد.

نیروی دریایی ایالات متحده ناراضی و وحشت زده از عملکرد ضعیف خود در آسمان، به دنبال چیزی بود که در صورت تبدیل شدن جنگ سرد به جنگی تمام عیار با اتحاد جماهیر شوروی، برتری را برایشان به ارمغان بیاورد. یک راه حل آشکار چیزی بود که آلمانی ها در طول جنگ جهانی دوم اختراع کرده بودند: موشک هوا به هوا، سلاحی که جت های جنگنده به سمت هواپیماهای دیگر پرتاب می کردند. ایالات متحده قبلاً راکت های هوا به هوا داشت، اما هیچ سیستمی برای هدایت آن موشک‌ها و کلاهک‌های آنها به سمت هدف در اختیارش نبود.

موشک سایدوایندر

تیم مک لین راه حلی ابداع کرد. در اواسط دهه ۱۹۵۰، تیم او یک آینه سهموی چرخان، معروف به بازتابنده کاسگرین (Cassegrain reflector) را در پشت یک گنبد شیشه ای شفاف در دماغه یک موشک هوا به هوای پنج اینچی قرار داد. با سرعت ۴,۲۰۰ چرخش در دقیقه، این آینه چرخان روی آینه دوم منعکس می شد که به صورت مداوم یک نمای ۲۵ درجه از منطقه روبروی ردیاب سولفید سرب را نشان می داد.

فاصله یک جسم داغ از محور چرخش، موشک را در امتداد زاویه صحیح هدایت می‌کرد و اصلاحات کافی موشک را در زاویه صفر درجه از محور چرخش قرار می‌داد و مستقیماً به سمت منبع فروسرخ نشانه می‌رفت. مک لین این موشک پیشگامانه را Sidewinder نامید که در واقع نام یک مار زنگی کجرو بود و در صحرای موجاوه در مجاورت دریاچه چین پیدا می شد. و این نام کاملاً مناسب بود: مار سایدوایندر مانند موشکی که مک لین و تیمش ساخته بودند، اهداف را با استفاده از تابش حرارتی مادون قرمز تشخیص می دهد. و طبق افسانه ها، این نام همچنین به ردهای متمایز مار سایدوایندر که در شن‌های صحرا از خود بر جای می گذارد اشاره می کند- شبیه به حرکات پیچ در پیچ موشک در هنگام پرواز.

این موشک که بعداً AIM-9B نامگذاری شد، بردی ۵ کیلومتری، بسیار فراتر از توپ های موجود، و یک کلاهک تکه تکه ۴.۵ کیلوگرمی با شعاع انفجار موثر حدود ۱۰ متر داشت. در سال ۱۹۵۶، سایدوایندر به دریا رفت و برای اولین بار مخفیانه بر روی جت های جنگنده ناونشین آمریکا مستقر شد. نیروی دریایی ایالات متحده یک سال بعد علناً وجود این موشک را فاش کرد. سی ای تیرنی، دریادار نیروی دریایی در آن دوران با افتخار در مورد این موشک گفت: «مثل این است که در یک مسابقه بوکس دستی دو متری در برابر حریف داشته باشید». این موشک‌ها به جنگنده‌های نیروی دریایی یک برتری تئوریک دادند – چیزی که تنها یک سال بعد به واقعیت تبدیل شد.

جنگنده های آمریکایی F-86 جمهوری چین، سپتامبر ۱۹۵۸. ایالات متحده به صورت مخفیانه دو خلبان و سه مهندس از نیروهای تفنگدار ویژه خود را برای نصب موشک های سایدوایندر روی چند ده هواپیمای تایوانی به این کشور فرستاده بود.

در سال ۱۹۵۸، ایالات متحده جنگنده‌های F-86 Saber، همان جت‌های جنگنده‌ای که نیروی هوایی ایالات متحده در طول جنگ کره به کار گرفته بود- را در اختیار نیروی هوایی جمهوری چین قرار داد. در همان زمان، اتحاد جماهیر شوروی متحد خود، چین، را با MiG-15 که در طول جنگ کره نیز به پرواز درآمده بود، تجهیز کرد. شوروی همچنین نسخه بهبودیافته ای از این جنگنده به نام MiG-17F در اختیار چین قرار داده بود که تهدیدی برای برتری سابرها به شمار می رفت. اگر هواپیماهای چینی می توانستند در آسمان بر هواپیماهای آمریکایی برتری یابند، این یک خوراک تبلیغاتی بزرگ برای کشورهای کمونیستی بود که پنتاگون را به وحشت می انداخت.

جو کولز، وبلاگ نویس هوانوردی و نویسنده کتاب دوجلدی Hush Kit Book of Warplanes در این باره می گوید: «جنگنده نیروی هوایی چین سریعتر بود و می توانست در ارتفاع بالاتری پرواز کند، و وضعیت برای خلبانان نیروی هوایی و خود تایوان بسیار وخیم بود». ایالات متحده با یک برنامه محرمانه به نام پروژه جادوی سیاه (Black Magic) وارد عمل شد تا برتری جنگنده MiG-17F را تغییر دهد. کولز تصریح می کند که ایالات متحده، جنگنده های سابر را به AIM-9 Sidewinder مجهز کرد. این موشک به جنگنده‌های نیروی هوایی تایوان اجازه می‌داد تا موشک‌های خود را به سمت جنگنده‌های دشمن با ارتفاع پروازی بالاتر و در بردی فراتر از توپ های سبک و سنگین مرسوم شلیک کرده و سپس دور شوند.

پس از نبرد تن به تن بر فراز تنگه تایوان با جنگنده های آمریکایی نیروی هوایی تایوان، خلبانان چینی که جان سالم به در بردند، در پایگاه خود از میگ های شان خارج شدند، در حالی که از تلفات خود بهت زده شدند. آن‌ها از موشک‌های با قدرت مانوری که نیمی از هواپیماهایشان را ساقط کرده بود، در وحشت و ناباوری فرو رفته، اما وقتی موشک سایدوایندر عمل نکرده را در بدنه یکی از جت‌های نجات یافته شان دیدند، به سرعت این معما برایشان حل شد. در ابتدا مهندسان چینی سعی کردند به تنهایی Sidewinder را مهندسی معکوس کنند. اما فناوری ابتدایی خود آنها که چندین دهه از ایالات متحده عقب تر بود، تلاش هایشان را ناکام گذاشت. آنها این موشک پس از درک ناتوانی خود، به اتحاد جماهیر شوروی منتقل کردند، با این امید که مسکو هر رازی را که کشف کند با متحدانش در پکن در میان خواهد گذاشت. دولت شوروی Sidewinder را به دفتر طراحی موشک Toporov OKB فرستاد و به مهندسان این مرکز دستور داد تا یک کپی دقیق از آن تهیه کنند.

Sidewinder اتحاد جماهیر شوروی را غافلگیر کرده بود. برنامه موشکی هوا به هوای شوروی تا آن زمان فقط Vympel K-5 را تولید کرده بود، یک موشک کوتاه برد با هدایت اشعه راداری که «هواپیمای پرتاب کننده را ملزم می کرد جهت گیری نسبی خود را نسبت به هدف در تمام مدت پرواز موشک حفظ کند». در بهترین حالت، این قابلیت، موشک شوروی را برای درگیر شدن با بمب افکن های کند و سنگین مناسب می کرد و در بدترین حالت، برای نبرد هوایی جنگنده با جنگنده کاملاً نامناسب و ناکارآمد بود.

دزدی اسرار نظامی در آن زمان نسبتاً رایج بود، به ویژه با توجه به اینکه هر لحظه امکان داغ شدن این جنگ سرد وجود داشت. هر دو طرف به دنبال دروغ گفتن، تقلب و سرقت برای رسیدن به هر گونه برتری نظامی احتمالی بودند، اگرچه پیشتازی تکنولوژیک آمریکا معمولاً به معنای سرازیر شدن اسرار و سرقت آن ها از غرب به شرق بود. برای مثال، اتحاد جماهیر شوروی برای تولید بمب هسته‌ای خود به اسرار هسته‌ای که توسط فیزیکدان کلاوس فوکس، از دانشمندان کهنه‌کار پروژه منهتن در اختیارش قرار داده شده بود، تکیه کرد. اتحاد جماهیر شوروی که فاقد سیستم حمل بین قاره‌ای برای بمب‌های خود بود، از یک B-29 Stratofortress که به خاطر مشکلات فنی پس از هدف قرار گرفتن در طول جنگ جهانی دوم در سیبری به زمین نشسته بود، کپی کرد و در این کپی کاری تا آنجا پیش رفت که سوراخ‌های بدنه هواپیما را بدون هیچ گونه درک درستی از کارکرد آن ها عیناً کپی کرد.

اما به ادعای کولز، هیچ یک از این سرقت ها جنگ هوایی را مانند کپی برداری شوروی از موشک Sidewinder تغییر نداد. کولز تصریح می کند: «این موشک بادآورده یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای فناوری در جنگ هوایی بود، که به سرزمین اصلی چین امکان داد تا خود را به موشک‌های بسیار بهتری نسبت به قبل مسلح کند. هم پیمان ورشو – یک معاهده دفاع جمعی بین اتحاد جماهیر شوروی و هفت کشور اقماری شوروی در اروپای مرکزی و شرقی – و هم نیروهای هوایی چین برتری عددی داشتند، اما پیشتازی ناتو در فناوری موشکی همه چیز را برابر می کرد. اکنون، به لطف تنها یک Sidewinder، بلوک کمونیست هم تعداد و هم فناوری را در اختیار داشت – ترکیبی مهیب که توازن قدرت هوایی بین دو طرف را تهدید می‌کرد.

موشک K-5 به عنوان اولین موشک هوا به هوای اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۵۷ وارد سرویس شد اما بسیار ناکارآمد و نادقیق بود. این مشکلات بیشتر به خاطر استفاده از سیستم هدایت اشعه ای بود که موشک را از طریق اشعه لیزری یا رادار به سمت هدفش هدایت می کند. در نتیجه، K-5 عمدتاً یک موشک ضد بمب افکن کوتاه برد بود.

مهندسان شوروی نه تنها از اثربخشی Sidewinder، بلکه از سادگی طراحی آن که اوج ظرافت و نبوغ بود شگفت زده شدند. یکی از مهندسان، گنادی سوکولوفسکی، بعداً آن را “دانشگاهی ارائه دهنده دوره ای در زمینه فناوری ساخت موشک که آموزش مهندسی ما را ارتقا داده و رویکرد ما را برای تولید موشک های آینده بروز کرد» توصیف نمود. تا سال ۱۹۶۰، اتحاد جماهیر شوروی تلاش های مهندسی معکوس خود را تکمیل کرده بود که به ساخت موشک موشک K-13 (نام ناتو: AA-2 “Atoll”) منجر گردید. این موشک به اصلی ترین موشک کوتاه برد در میان نیروهای هوایی شوروی و پیمان ورشو؛ و البته کشورهای مشتری شوروی از جمله کوبا و ویتنام و هند و پاکستان تبدیل شد. چین نسخه خود را PL-2 نامید.

در سال ۱۹۶۹ نسخه بهبودیافته AIM-9B وارد خدمت نیروی هوایی آلمان شد. این موشک که با نام AIM-9B-FGW Mod.2 شناخته می‌شد، دارای روزآمدسازی هایی مانند «قطعات الکترونیکی حالت جامد، خنک‌کننده جستجوگر دی اکسید کربن، گنبد دماغه جدید و فیلترینگ نوری بهتر» بود. نتیجه یک موشک بهبود یافته با جستجوگر مادون قرمز حساس تر بود که کمتر احتمال داشت زمین، ابر یا خورشید را با هواپیماهای دشمن اشتباه بگیرد. البته، شوروی‌ها هم این سایدوایندر جدید را می خواستند– و به باورنکردنی‌ترین شکل آن را به دست می‌آوردند.

در سال ۱۹۶۷، معماری اهل آلمان غربی به نام مانفرد رامینگر در حال یک سفر تجاری به اتحاد جماهیر شوروی بود. او برای کار برای کا گ ب، آژانس امنیت داخلی اصلی اتحاد جماهیر شوروی استخدام شد. کا گ ب به رامینگر دستور داد تا فعالیت‌های جاسوسی خود را روی نیروی هوایی آلمان، معروف به لوفت وافه- اولین اپراتور AIM-9B FGW Mod.2 متمرکز کند. یک شب در سال ۱۹۶۸، او وارد پایگاه هوایی نوبرگ شد. کا گ ب یک خلبان آلمانی را استخدام کرده بود تا نقشه پایگاه را به رامینگر بدهد. این جاسوس، راننده و آن خلبان یک موشک واقعی سایدوایندر را دزدیدند و موشک را روی باند با یک چرخ دستی به سمت سدان مرسدس رامینگر بردند. موشک ۳ متری در ماشین جا نمی‌شد، بنابراین جاسوسان سابق و دزدان کنونی، شیشه صندلی عقب را خرد کردند و پس از پنهان ، سرجنگی و باله‌های کنترل جلو با پتو، از آنجا خارج شدند.

رامینگر موشک را به خانه آورد، یک جعبه سفارشی برای حمل آن ساخته بود و آن را با پست هوایی برای سرویس امنیتی شوروی فرستاد. هزینه حمل و نقل ۴۸۳.۸۸ دلار بود و موشک ده روز طول کشید تا به مقصد برسد. رامینگر برای تلاش هایش ۸۱,۰۰۰ دلار (بیش از ۷۰۰,۰۰۰ دلار امروز) دریافت کرد. دادگاه آلمان غربی بعداً رامینگر و همکارانش را به خیانت، جاسوسی و سرقت بزرگ دستگیر و محکوم کرد. این سه نفر به بین سه تا چهار سال زندان محکوم شدند.

اگرچه اتحاد جماهیر شوروی به یک AIM-9B FGW Mod.2 کاملاً کاربردی دست پیدا کرده بود، اما مشخص نیست که شوروی و متحدانش چقدر از این موشک سود بردند. در سال ۱۹۷۳، نسخه جدیدی از نسخه Sidewinder روس ها، این بار با نام K-13M، وارد خدمت شد. تنها پیشرفتی که بین این دو موشک مشترک بود، استفاده از گاز فشرده برای خنک ، سر جستجوگر مادون قرمز بود. کپی ، استفاده موشک های آلمانی از تجهیزات الکترونیکی حالت جامد در اتحاد جماهیر شوروی به تعویق افتاد، زیرا شوروی در زمینه طراحی ریزتراشه و و فناوری ساخت آن سال ها از غرب عقب بود. اتحاد جماهیر شوروی هرگز در زمینه ریزپردازنده‌ها به غرب نرسید و حتی امروزه سلاح‌های روسی که در اوکراین یافت می‌شوند از تعداد زیادی ریزتراشه‌های غربی برای جبران کمبود توانایی داخلی استفاده می‌کنند.

موشک سایدوایندر به عنوان یکی از موفق‌ترین موشک‌های تمام دوران با ۲۷۰ شلیک موفق تا سال ۲۰۲۱ میراثی تاریخی دارد. و این موشک همچنان به شلیک های موفق ادامه می دهد؛ ایالات متحده جدیدترین نسخه این موشک به نام AIM-9X را برای ساقط ، یک بالن جاسوسی چینی در سال ۲۰۲۳ به کار گرفت و امسال نیز F-15E Strike Eagle های نیروی هوایی ایالات متحده از آن برای سرنگونی پهپادهای حوثی استفاده کرد.

مسابقه تسلیحاتی موشکی هوا به هوا که سایدوایندر هفت دهه پیش آغاز کرد تا به امروز ادامه دارد – در شرایطی که درگیری بین واشنگتن و چین و روسیه از هر زمان دیگری پس از دوران جنگ سرد بیشتر است. مسکو و پکن به احتمال زیاد هنوز در تلاش برای سرقت اسرار دفاعی آمریکا هستند، اما امروزه احتمال بیشتر این است که این اسرار با فلش درایو منتقل شوند تا با چرخ دستی.

منبع: https://digiato.com/tech/aim-9-sidewinder-missile-history

روزیاتو: نگاهی به اقامتگاه مجلل کیلیان امباپه پس از انتقال به رئال مادرید + فیلم

کیلیان امباپه، ستاره بین المللی فوتبال فرانسه، پس از انتقال رویایی خود به رئال مادرید، با زندگی مجلل در مرکز تمرینی 127 میلیون دلاری باشگاه آشنا می شود. آن را در زندگی روزمره خود بخوانید

The post روزیاتو: نگاهی به فضای زندگی مجلل کیلیان امباپه پس از انتقالش به رئال مادرید + ویدیو اولین بار در دیجیاتو پدیدار شد.

منبع: https://digiato.com/articles/inside-kylian-mbappes-new-swanky-private-suite-real-madrid